Monday, November 29, 2010

اعتقاد، اعتماد، امید




اهالی روستایی تصمیم گرفتند که برای نزول باران دعا کنند. روزی که تمام اهالی برای دعا در محل مقرر جمع شدند،فقط یک پسربچه با چتر آمده بود،این یعنی اعتقاد

*****

اعتماد را می توان به احساس یک کودک یکساله تشبیه کرد،وقتی که شما او را به بالا پرتاب می کنید،او میخندد ..... چراکه یقین دارد که شما او را خواهید گرفت،این یعنی اعتماد

*****

هر شب ما به رختخواب می رویم بدون اطمینان از اینکه روز بعد زنده از خواب بیدار شویم.ولی شما همیشه برای روز بعد خود برنامه دارید،این یعنی امید

****

زیر سایه اعتقاد، اعتماد و امید از زندگی خود با تمام فراز و نشیب های آن لذت ببرید

Saturday, November 27, 2010

40s


چهل مورد از کم هزینه ترین لذت‌های دنیا

اگه كمی و فقط كمی بخواهیم از زندگی لذت ببریم و نگاهمان را كمی بهتر كنیم بسیاری از لذت ها نه وقت زیادی می‌خواهد و نه پول زیادی. پس منتظر تغییرات زیاد در یه روزی كه معلوم نیست كی باشد نباشیم ... در کوچکترین اتفاقات عظیم ترین تجارب بشر نهفته است . باور کنید ...

1- گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.

2 - سعی كنیم بیشتر بخندیم.

3- تلاش كنیم كمتر گله كنیم.

4 - با تلفن كردن به یك دوست قدیمی، او را غافلگیر كنیم.

5 - گاهی هدیه‌هایی كه گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا كنیم.

6 - بیشتردعا كنیم.

7 - در داخل آسانسور و راه پله و... باآدمها صحبت كنیم.

8- هر از گاهی نفس عمیق بكشیم.

9- لذت عطسه كردن را حس كنیم.

10- قدر این كه پایمان نشكسته است را بدانیم.

11- زیر دوش آواز بخوانیم.

12- سعی كنیم با حداقل یك ویژگی منحصر به فرد با بقیه فرق داشته باشیم .

13- گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.

14- با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.

15- برای انجام كارهایی كه ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه‌ریزی كنیم!

16- از تفكردرباره تناقضات لذت ببریم.

17- برای كارهایمان برنامه‌ریزی كنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم. البته كار مشكلی است!

18- مجموعه‌ای از یك چیز (تمبر، برگ، سنگ، كتاب و... )برای خودمان جمع‌آوری كنیم.

19- در یك روز برفی با خانواده آدم برفی بسازیم.

20- گاهی در حوض یا استخر شنا كنیم، البته اگر كنار ماهی‌ها باشد چه بهتر.

21- گاهی از درخت بالا برویم.

22- احساس خود را در باره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.

23- گاهی كمی پابرهنه راه برویم!.

24- بدون آن كه مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی كنیم.

25- وقتی كارمان را خوب انجام دادیم مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یك بستنی بخریم و با لذت بخوریم

26- در جلوی آینه بایستیم وخودمان را تماشا كنیم.

27- سعی كنیم فقط نشنویم، بلكه به طور فعال گوش كنیم.

28- رنگها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم .

29- وقتی از خواب بیدار می‌شویم، زنده بودن را حس كنیم.

30- زیر باران راه برویم.

31- كمتر حرف بزنیم و بیشترگوش كنیم ..

32- قبل از آن كه مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش كنیم و مراقب تغذیه خود باشیم .

33- چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و... را یاد بگیریم.

34- اگر توانستیم گاهی كنار رودخانه بنشینیم و در سكوت به صدای آب گوش كنیم.

35- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.

36- احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نكنیم.

37- به دنیای شعر و ادبیات نزدیك تر شویم.

38- گاهی از دیدن یك فیلم در كنار همه اعضای خانواده لذت ببریم.

39- تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه كنیم.

40- از هر آنچه كه داریم خود و دیگران استفاده كنیم ممكن است فردا دیر باشد.

Thursday, November 25, 2010

پنج راه براي آن كه نسبت به ديگران موفق‌تر باشيم


استعدادهاي خود را بشناسيد. هر فرد درون خود استعدادها و مهارت‌هاي خاصي دارد كه تنها با جست‌وجو مي‌تواند آن‌ها را كشف كند. كشف مهارت‌ها باعث مي‌شود تا هر فرد خود را بهتر بشناسد و درك كند
******
پروفسور «نوآ گلداشتاين» ـ رييس اين پروژه تحقيقاتي ـ افزود: براي موفق‌تر بودن و دستيابي به اهداف مورد نظر در زندگي راه‌هاي بي‌شماري وجود دارد، اما پنج راه بيش از روش‌هاي ديگر راه‌گشا و ثمر‌بخش هستند.

وي ادامه داد: اولين راه اين است كه هنگام كشمكش خود را كنترل كنيد. سر صحبت را با شخص عصباني باز‌كرده و تلاش كنيد تا او آرام شود، در اين صورت هم از شدت دعوا كاسته‌ايد و هم موفق ميدان شده‌ايد.

رييس پروژه تحقيقاتي «چگونه موفق‌تر از ديگران باشيم» خاطر نشان كرد: دومين راهكار اين است كه هيچگاه حالت تدافعي به خود نگيريد. تفكر درست و تصميم‌گيري در زمان بحران باعث مي‌شود تا براي رسيدن به اهداف خود موفق‌تر عمل كني، همواره سعي كنيد با ديگران صحبت كنيد و از راهكارها و روش‌هايي كه افراد موفق استفاده كردند، بهره‌مند شويد. مشورت درست و كاربردي، ثمربخش است.

«نوآ گلداشتاين» سومين راهكار را اين گونه بيان كرد: همواره از ديگران كمك بخواهيد. در ميان جمعي كه نشسته‌ايد، تلاش كنيد با حفظ ادب و از دست ندادن لپ مطلب، گوي صحبت را از حضار برباييد. اين روش مي‌تواند شما را در گفت‌وگو و سخن گفتن نسبت به ديگران موفق‌تر كند.

وي اظهار كرد: چهارمين راه اين است كه استعدادهاي خود را بشناسيد. هر فرد درون خود استعدادها و مهارت‌هاي خاصي دارد كه تنها با جست‌وجو مي‌تواند آن‌ها را كشف كند. كشف مهارت‌ها باعث مي‌شود تا هر فرد خود را بهتر بشناسد و درك كند.

به گفته اين محقق، استعداد‌يابي، موفقيت افراد را تضمين مي‌كند، البته اگر اين روند با پرورش اين مهارت‌ها همراه باشد.

اين استاد دانشكده جامعه شناسي دانشگاه ايالتي «كاليفرنيا» در ادامه خاطر نشان كرد: پنجمين و آخرين راهكار اين است كه «نه گفتن» را ياد بگيريم. اين عبارت ساده، اما كارساز مي‌تواند هر فردي را موفق كند. «نه گفتن» و دست رد به سينه برخي از اميال زدن بهتر از اين است كه خود را درگير كاري كنيم كه مطمئن هستيم موفق نخواهد بود

******
استعدادهاي خود را بشناسيد. هر فرد درون خود استعدادها و مهارت‌هاي خاصي دارد كه تنها با جست‌وجو مي‌تواند آن‌ها را كشف كند. كشف مهارت‌ها باعث مي‌شود تا ر فرد خود را بهتر بشناسد و درك كند

شگفت انگیزترین طلوع آفتاب در فنلاند



مردم فنلاند صبح دیروز شاهد یکی از به‌یادماندنی‌ترین صحنه‌های زندگی خود بودند. طلوع آفتاب در برابر ابرهای زمستانی افق شرقی و بازی نور با بلورهای یخ، 13 اثر اپتیکی متفاوت را در اطراف خورشید پدید آورد


ابرهایی که صبح دیروز برفراز فنلاند تشکیل شده بود، حاوی بلورهای شش‌ضلعی بلندی از یخ (شبیه به مدادی بلند) بودند که در جهت‌های مختلفی پراکنده شده بودند. زاویه تابش خورشید نسبت به این بلورها طوری بود که از بعضی از آنها بازتاب می‌شد و در بعضی دیگر دچار شکست یا پراش شده و تجزیه می‌شد


.

.

شگفت انگیزترین طلوع آفتاب در فنلاند



مردم فنلاند صبح دیروز شاهد یکی از به‌یادماندنی‌ترین صحنه‌های زندگی خود بودند. طلوع آفتاب در برابر ابرهای زمستانی افق شرقی و بازی نور با بلورهای یخ، 13 اثر اپتیکی متفاوت را در اطراف خورشید پدید آورد


ابرهایی که صبح دیروز برفراز فنلاند تشکیل شده بود، حاوی بلورهای شش‌ضلعی بلندی از یخ (شبیه به مدادی بلند) بودند که در جهت‌های مختلفی پراکنده شده بودند. زاویه تابش خورشید نسبت به این بلورها طوری بود که از بعضی از آنها بازتاب می‌شد و در بعضی دیگر دچار شکست یا پراش شده و تجزیه می‌شد


.

.

Monday, November 22, 2010


بر اساس تحقیقاتی که در دانشگاه میشیگان صورت گرفته یک زندگی سالم به چهار امر مهم بستگی دارد:

1 ـ عدم استعمال دخانیات

2 ـ پایین نگه داشتن وزن

3 ـ تغذیه مناسب

4 ـ ورزش

جالب است بدانید از بین ۱۵۳۰۰۰ نفر مورد بررسی قرار گرفته شده فقط 3 درصد همه چهار مورد بالا را رعایت می‌کردند.

اکثر مردم وقتی وارد زندگی بزرگسالی می‌شوند به دلیل مشغله‌های مختلف دچار عادت‌های بد و ناسالم می‌شوند.

همه ما بارها و بارها مقالاتی مثل همین را خوانده‌ایم و تصمیم گرفته‌ایم آنها را عملی کنیم ولی نکرده‌ایم. ولی اگر هرگز شروع نکنیم مطمئن باشید ضرر بزرگی خواهیم کرد و بعدها افسوس خواهیم خورد. چون زمان و سلامتی و جوانی دیگر هرگز باز نخواهند گشت. آیا عاقلانه‌تر نیست با کمی غلبه بر احساس تنبلی چندین سال زندگی شادتر و سالم‌تری برای خود بسازیم؟

آدم ها

آدم هاي بزرگ در باره ايده ها سخن مي گويند

آدم هاي متوسط در باره چيزها سخن مي گويند

آدم هاي كوچك پشت سر ديگران سخن مي گويند


آدم هاي بزرگ درد ديگران را دارند

آدم هاي متوسط درد خودشان را دارند

آدم هاي كوچك بي دردند


آدم هاي بزرگ عظمت ديگران را مي بينند

آدم هاي متوسط به دنبال عظمت خود هستند

آدم هاي كوچك عظمت خود را در تحقير ديگران مي بينند


آدم هاي بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند

آدم هاي متوسط به دنبال كسب دانش هستند

آدم هاي كوچك به دنبال كسب سواد هستند


آدم هاي بزرگ به دنبال طرح پرسش هاي بي پاسخ هستند

آدم هاي متوسط پرسش هائي مي پرسند كه پاسخ دارد

آدم هاي كوچك مي پندارند پاسخ همه پرسش ها را مي دانند


آدم هاي بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند

آدم هاي متوسط به دنبال حل مسئله هستند

آدم هاي كوچك مسئله ندارند


آدم هاي بزرگ سكوت را براي سخن گفتن برمي گزينند

آدم هاي متوسط گاه سكوت را بر سخن گفتن ترجيح مي دهند

آدم هاي كوچك با سخن گفتن بسيار، فرصت سكوت را از خود مي گيرند


Louis Renault


از نوابغ صنعت فرانسه و سازنده اتومبيلهاي رنو 24 اكتبر سال 1944 در زندان از فرط اندوه درگذشت. نگاهي كوتاه به زندگي و كارهاي او ممكن است آموزنده باشد.
لويي رنو آخرين پسر يك كارخانه دار فرانسوي بود كه در صنعت نساجي فعاليت داشت و داراي پنج پسر بود. لويي در سال 1877 به دنيا آمده بود و به دليل استعداد زياد در 20 سالگي در رشته مهندسي ماشين از دانشگاه فارغ التحصيل شده بود. وي به جاي اشتغال در كارخانه پدرش، آزمايشگاه دانشكده فني را ترك نگفت و در سال 1898 (در 21 سالگي) موفق به ساختن اتومبيلي شد كه بر خلاف اتومبيلهاي ديگر كه تا آن زمان در آلمان و آمريكا ساخته شده بود داراي سه دنده جلو و يك دنده عقب بود و لذا مي توانست سرعت هاي متفاوت داشته باشد و با دنده يك از تپه بالا برود. نام اين اتومبيل را «رنو» گذارد و با كمك دو برادر ديگرش كه يكي از آنان كار بازاريابي و ديگري نمايش رانندگي و بعدا شركت در مسايقه اتومبيلراني را بر عهده گرفته بود كمپاني رنو (
را تاسيس كرد و ظرف شش ماه 12 اتومبيل فروخت. مهندس لويي به كار تكميل اتومبيل خود كه مكانيسمي جدا از اتومبيلهاي ساير كشور ها داشت ادامه داد و ضمن آن موفق به ساختن ترمز درام، كمك فنر هيدروليك، موتور «توربو»، كاربراتور انژكتوري و ... شد. بعدا برادرش مارسل در جريان مسابقه اتومبيل كه مي كوشيد در آن برتري رنو را نشان دهد تصادف كرد و كشته شد.
مهندس رنو در جريان جنگ جهاني اول براي وطن خود، تانك «اف. تي ـ 17» را ساخت كه بهتر از تانكهاي انگليسي بود و مدال لژيون دنور گرفت. در فاصله دو جنگ، كارخانه رنو بيش از صنايع ديگر فرانسه براي اين كشور ارز توليد كرد. پس از آغاز جنگ جهاني دوم و اشغال نظامي فرانسه توسط آلمان، كارخانه رنو همانند ساير كارخانه هاي فرانسه به تصرف آلمان درآمد ولي مهدنس رنو حاضر به ترك كارخانه خود و سپردن مديريت آن به يك آلماني نشد و در مديريت باقي ماند ولي محصول كارخانه متعلق به آلمان بود.
در سال 1944 پس از اين كه نيروهاي آلمان از فرانسه عقب رانده شدند، مهندس رنو از سوي سازمان مقاومت (فرانسوياني كه در جريان جنگ، با نيروهاي هيتلر مبارزه مي كردند) به اتهام همكاري با دشمن دستگير و زنداني شد. وي در نخستين بازجويي كه توسط يكي از اعضاي سازمان مقاومت (نه قاضي) بعمل آمد گفت كه عشق او به اتومبيل سازي، كارخانه را به وجود آورد كه با تارهاي وجودش آن را ساخته بود و لذا قادر به ترك آن نبود و خيانتي صورت نگرفته بود. اگر او هم رفته بود باز كارخانه براي آلمان كار مي كرد كه به خرج بازجو نرفت و طبق برخي گزارش ها، بازجو به وي اهانت كرد كه پس از بازگشت به زندان، از فرط اندوه جان سپرد زيرا كه انتظار نداشت يك هموطن استدلال او را درك نكند. مهندس رنو فوت شد، ولي كارخانه او باقي مانده و به كار ادامه مي دهد

شکاف دیجیتال



این نوشته متن اصلاح‌شده سخنرانی لوچیانو فلوریدی (Luciano Floridi) در مباحث صد و شصت و یکمین اجلاس موضوعی هیات اجرایی یونسکو باعنوان "تکنولوژی‌های اطلاعاتی و ارتباطی جدید برای توسعه آموزش" است که در ۳۱ماه مه ۲۰۰۱در پاریس ایراد شد

ما جامعه‌مان را جامعه اطلاعاتی می‌نامیم، زیرا سرویس‌های متمرکز اطلاع‌رسان در آن نقش حیاتی ایفا می‌کنند.

این جامعه به عنوان یک ساختار اجتماعی تنها با ICT ( تکنولوژی‌های اطلاعاتی و مخابراتی) امکان‌پذیر شده است. این جامعه از هم اکنون مسائل بنیادی اخلاقی بوجود آورده است که پیچیدگی و ابعاد جهانی آن به سرعت در حال تحول است.

بهترین راهبرد برای ساختن یک جامعه اطلاعاتی که از لحاظ اخلاقی سالم باشد چبست؟ بگذارید نتیجه‌گیری‌ام را پیشاپیش بگویم.

وظیفه ما این است اخلاق اطلاعاتی تدوین کنیم که بتواند به جهان داده‌ها، اطلاعات، دانش و ارتباطات به عنوان یک محیط جدید یعنی سپهر اطلاعاتی بپردازد. این اخلاق اطلاعاتی باید بتواند با چالش‌های اخلاقی نوینی که در این محیط جدید ظهور می‌کنند، بر اساس احترام به اطلاعات، نگهداری و حفظ ارزش‌های آن برخورد کند. این اخلاق باید اخلاقی زیست‌محبطی برای زیست‌محیط اطلاعاتی باشد.

شکاف دیجیتال (Digital Divide) منشاء اغلب مشکلات اخلاقی است که از تحول جامعه اطلاعاتی ناشی می‌شود. این شکاف ترکیبی از یک شکاف عمودی و یک شکاف افقی است. شکاف عمودی ما را از نسل‌های گذشته جدا می‌کند. ما در کمتر از یک قرن از وضعیتی منقاد طبیعت، به مدد حالتی از قدرت که توان بالقوه نابودی کامل را دارد، به وضعیت کنونی رسیده‌ایم که در آن دارای ابزارها و وسایلی برای مهندسی‌کردن کل واقعیت‌های جدید، تطبیق‌دادن آنها با نیازهای‌مان و ابداع آینده هستیم.

ما برای اولین بار در تاریخ مسئول خود وجود محیط‌های جدید هستیم. قدرت تکنولوژیک ما هنگفت است و به طور بی‌وقفه‌ای دارد رشد می‌کند. این قدرت هم اکنون آنقدر گسترده شده که بر سد میان امر طبیعی و امر مصنوعی فائق آمده است. بنابراین مسئولیت‌های اخلاقی ما در برابر جهان و نسل‌های آینده به همان اندازه سنگین‌تر است.

متاسفانه قدرت تکنولوژیک و مسئولیت‌های اخلاقی لزوما با هوشمندی و خرد اخلاقی دنبال نمی‌شوند. ما هنوز مانند کودکان، سبکسرانه و بی‌حزم و احتیاط با جهانی شگفت‌آور بازی می‌کنیم. ممکن است ما قدرتی هیولایی بر آن داشته باشیم، اما برای هدایت‌‌‌‌شدن در این محیط برساخته‌خودمان تنها می‌توانیم بر نیات خیر خطاپذیرمان تکیه کنیم.

شکاف عمودی نشانگر پایان مدرنیته است. پروژه مدرنیته تسلط و توفق کامل بر واقعیت درک‌شده به عنوان محیط فیزیکی است. عصر اطلاعات بر اساس پروژه مدرن ساخته می‌شود، اما جوهر آن دیگر تنها شکل دادن به دنیای فیزیکی نیست. بلکه این عصر شامل خلق‌کردن و ساختن محیط‌هایی جانشین و غیر- طبیعی است که جایگزین دنیای فیزیکی می‌شوند یا زیربنای آن را تشکیل می‌دهند.

ذهن مکانیکی به طبیعت می‌پرداخت و می‌خواست بر آن تسلط یابد یا آن را تغییر دهد، ذهن اطلاعاتی دنیای خودش را می‌سازد، و بنابراین در پرداختن به آن، در واقع با ساخته‌های خودش سر و کار دارد.

اما شکاف دیجیتال همچنین شامل شکاف افقی جدیدی درون انسانیت، بین درونی‌ها و بیرونی‌هاست. مرزهای سپهر اطلاعاتی میان شمال و جنوب، شرق و غرب،کشورهای صنعتی‌شده و کشورهای رو به توسعه، نظام‌های سیاسی و سنت‌های دینی، نسل‌های جوانتر و سالمندتر، حتی میان اعضای یک خانواده فاصله می اندازند.

اما دقیق‌تر به نظر می‌رسد که بگوییم شکاف دیجیتال میان افراد رخ می‌دهد تا کشورها یا کل جوامع. این شکاف میان افراد دارای سواد کامپیوتری و افراد بی‌سواد از این لحاظ (e-analphabateism)، بین افراد غنی از اطلاعات و افراد فقیر از این لحاظ فاصله می اندازد، بدون توجه به اینکه این افراد چه ملیتی داشته باشند یا در کدام منطقه زندگی کنند.

ریشه‌های اقتصادی و اجتماعی - فرهنگی مسئله شکاف دیجیتال آنقدر چشمگیر و غیرقابل بحث است که هیچکس نمی‌تواند آنها را نادیده بگیرد. دو میلیارد نفر در جهان به برق دسترسی ندارند، چهار میلیارد نفر کمتر از ۱۵۰۰دلار در سال درآمد دارند و دو میلیارد نفر حتی یکبار هم در عمرشان تلفن نزده‌اند. این افراد را "محروم" یا "بی‌بهره" از لحاظ دیجیتال خواندن،کوچک شمردن بیمارگونه و اهانت‌آمیز آنهاست کاملا بجاست که مدعی شویم فراهم‌آوردن میزانی پایه از غذا، بهداشت و آموزش و پذیرش حقوق اولیه بشر در مقیاسی جهانی باید در میان بالاترین اولویت‌های ما باشد.

البته در اینجا باید تاکید کرد که دست‌کم گرفتن شکاف دیجیتال، و بنابراین اجازه‌دادن به وسیع‌تر شدن آن، به معنای بدتر شدن این مشکلات هم هست. در حالیکه همیاری‌ها و تعامل‌های سیستمی در مقیاسی جهانی در حال اوج‌گیری است، هیچ مشکل عمده‌ای به تنهایی بروز نمی‌کند. پرکردن این شکاف دیجیتال احتمالا بخشی از این راه‌حل و آن را حل‌نشده باقی‌گذاشتن یقینا بخشی از این مشکل است.

شکاف دیجیتال باعث تضعیف و تبعیض می‌شود، و وابستگی بوجود می آورد. این شکاف می‌تواند اشکال جدید استعمار و آپارتاید را موجب شود که باید از آنها جلوگیری کرد، با آنها مخالفت ورزید و نهایتا ریشه‌کن‌شان کرد.

چگونه می‌توانیم با این چالش‌های اخلاقی جدید کنار بیاییم؟ از آنجایی که شکاف دیجیتال مشکلی است که بیشتر بر افراد تاثیر می‌گذارد تا جوامع، راه‌حل‌هایی می‌توانند موثر باشند که از پایین به بالا و توده‌محور باشند، اما متاسفانه نمی‌توان صرفا راه‌حل‌های قدیمی برای مشکلات اخلاقی گذشته را مصادره کرد و به طور مکانیکی در سپهر اطلاعاتی مجددا به کار بست.

تکنولوژی‌ها صرفا ابزار نیستند، بلکه ناقلان قابلیت‌ها،ارزش‌ها و تفسیرهایی از واقعیت محیطی هم هستند.

طبیعتا سایر ابداعات تکنولوژیک دیگر (برای مثال انقلاب‌های چاپ یا صنعتی) عواقب اخلاقی فوری خود را داشتند. برخی از آنها هنوز با ما هستند : بی‌سوادی جهانی، آزادی بیان، توسعه پایدار یا ‌آلودگی را در نظر بگیرید. با این حال تاثیر اخلاقی تکنولوژی‌های قبلی در زمینه‌ای صورت می‌گرفت گه در آن طبیعت آقا بود و ما بندگانش.

معضلات اخلاقی در مقیاس زمانی بسیار طولانی‌تری بوجود آمده‌اند، آنها ماهیت جهانی و فراگیری را که ما در این روزها بی‌درنگ به ICT منتسب می‌کنیم ندارند و در زمینه‌ای جای نمی‌گیرند که در آن امر مجازی شروع به مهم‌ترشدن و واقعی‌ترشدن از امر فیزیکی کرده است. مسئله این است که توسعه اخلاقی ما بسیار آهسته‌تر از رشد تکنولوژیک ما صورت گرفته است. ما بسیار بیشتر از آنچه می‌توانیم درک کنیم، می‌توانیم عمل کنیم.

ارتقای حساسیت اخلاقی ما روندی کند دارد.

سپهر اطلاعاتی محیطی است که اساسا غیرملموس و غیرمادی است، اما به این خاطر، نمی‌توان آن را کمتر واقعی یا حیاتی شمرد. معضلات اخلاقی که این محیط ایجاد می‌کند را می‌توان به بهترین وجه به صورت مسائلی زیست‌محیطی ادراک کرد.

این مسائل شامل آموزش به عنوان تعلیم ظرفیت‌سازی؛ حفظ، انتشار، کنترل کیفیت، اعتبار، جریان آزاد و امنیت اطلاعات؛ افزایش دسترسی جهانی؛ پشتیبانی فنی برای خلق "فضاهای" دیجیتال جدید؛ سهیم‌‌شدن و تبادل محتوا‌ها؛ آگاهی عمومی؛ احترام به تنوع، تکثرگرایی، مالکیت و حریم شخصی؛ کاربرد اخلاقی ICT؛ تلفیق‌کردن ICT سنتی و نوین می‌شوند.

ما برای حل این مسائل و مسائل مشابه به رویکرد قاطع زیست‌محیطی نیازمندیم، که می‌تواند راهنمای منسجمی برای توسعه عادلانه این فضای جدید برای حیات فکری باشند. به طور خلاصه ما به یک اخلاق اطلاعاتی نیازمندیم.

اخلاق اطلاعاتی یک اخلاق نوین زیست‌محیطی برای جامعه اطلاعاتی است. این اخلاق مدعی است که شکاف دیجیتال را می‌توان پر کرد. آنچه لازم است انجام دهیم، این است که با هر نوع "تخریب"، "تحریف"،"تنزل" (کاهش قابل‌توجه در کمیت،محتوا، کیفیت، ارزش) یا "انسداد" سپهر اطلاعاتی یا به عبارت دیگر آنچه در اینجا با عنوان "آنتروپی اطلاعاتی" به آن اشاره می‌شود،مبارزه کنیم.

کاربرد اخلاقی ICT و توسعه مداوم یک جامعه اطلاعاتی عادلانه به وجود یک سپهر اطلاعاتی همگانی و ایمن برای همه وابسته است، جایی که ارتباط و همکاری بتواند به نحوی منسجم در انطباق با حقوق بشر و آزادی‌های بنیادی در رسانه‌ها شکوفا شود.

توسعه پایدار به معنای آن است که علاقه ما به ساختار درست سپهر اطلاعاتی باید با ملاحظه‌ای اخلاقی به همان اندازه مهم درباره نحوه تاثیر و تعامل آن چه به صورت مثبت و چه به صورت منفی با محیط فیزیکی، سپهر زیستی (بیوسفر) و به طور کلی زندگی انسانی همراه شود.

پرکردن شکاف دیجیتال به معنای بوجودآوردن یک مدیریت زیست‌بوم(اکوسیستم) اطلاعاتی است که می‌تواند چهار هنجار پایه‌ای اخلاق اطلاعاتی جهانی را تحقق بخشد:

۱) آنتروپی اخلاقی نباید در سپهر اطلاعاتی ایجاد شود.

۲) آنتروپی اطلاعاتی در سپهر اطلاعاتی باید پیشگیری شود.

۳) آنتروپی اطلاعاتی بابد از سپهر اطلاعاتی حذف شود.

۴) اطلاعات باید بوسیله گسترش‌دادن، بهبود بخشیدن، غنی‌کردن و گشودن سپهر اطلاعاتی ارتقا یابد و این وضعیت باید با تضمین کیفیت، کمیت، تنوع، امنیت، مالکیت، حریم شخصی،تکثرگرایی و دسترسی اطلاعاتی محقق شود.

این اصول جهانشمول مظهر تکوین یک گفتمان اخلاقی در فرهنگ غربی است که تدریجا دیدگاه انسان‌محورش را کنار گذاشته است. آنها یک اخلاق مبنی بر احترام به هر دو جهان فیزیکی و غیرمادی را بازسنجی می‌کنند. اخلاق اطلاعاتی برای جامعه اطلاعاتی باید ارزش آنچه را که غیرمادی و غیرملموس است، مورد ملاحظه جدی قرار دهد. این بهترین طریق برای اشاعه توجه و احترام به سپهر اطلاعاتی است.

واقعیت، چه طبیعی و چه غیرمادی، صرفا برای تسلط، کنترل و بهره‌کشی وجود ندارد. واقعیت همچنین باید در وجود خودمختارش موضوع احترام باشد. این است آنچه می‌توان از رویکرد زیست‌محیطی دریافت. اما تاریخ چرخش‌های طعنه‌آمیز خاص خود را دارد، و به نظر می‌رسد دقیقا همان جوامع دارای تکنولوژی پیشرفته بوجودآورنده انقلاب اطلاعاتی کمتر از همه قادر بوده‌اند با تاثیر اخلاقی آن کنار بیایند.

چرا؟ زیرا یکی از پرثمرترین کمک‌ها به رویکرد زیست‌محیطی از فرهنگ‌های پیش‌صنعتی و غیرصنعتی ناشی می‌شود که توانسته‌اند رویکردی غیرمادی‌گرایانه و غیر مصرف‌گرایانه را به جهان حفظ کنند. این فرهنگ‌ها هنوز آنقدر روحانی هستند که در هر دو واقعیت فیزیکی و غیرمادی وجود چیزهایی را بپذیرند که صرفا به عنوان اشکالی از وجود، ذاتا ارزش احترام دارند. همین فرهنگ‌ها هستند که می‌توانند به ما کمک کنند سپهر اطلاعاتی را به صورتی فضایی مدنیت‌یافته‌‌تر درآوریم. اخلاق زیست‌محیطی سپهر اطلاعاتی با تکیه‌کردن بر بیرونیان از آن می‌تواند ساخته شود.

وظیفه جامعه بین‌المللی در سال ۲۰۰۳در "اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی" و در" بیست و یکمین کنگره جهانی فلسفه" این خواهد بود که اجماعی جهانی در مورد هسته‌ای از ارزش‌ها و اصول اخلاقی برای جامعه اطلاعاتی را بوجود آورد.

نیازی عمیق و گسترده برای تجزیه و تحلیل و راهنمایی اخلاقی وجود دارد. اشاعه صورت‌بندی از اصول به رسمیت‌شناخته جهانی و معیارهای اخلاقی مربوط به استفاده از ICT بر اساس یک اخلاق اطلاعاتی زیست‌محیطی مشارکتی عمده در در ساختن جهانی بهتر خواهد بود. مسئله تحمیل معیارهای قانونی، مقررات سختگیرانه یا اعطای قدرت به برخی سازمان‌های کنترل کننده نیست.

هدف ‌این است که ملاحظات اخلاقی از سپهر زیستی به سپهر اطلاعاتی گسترش یابند، انسانیت به نیازهای اخلاقی زیست‌محیط‌های غیرملموس و فکری حساس شود، و راهی برای پرکردن شکاف اطلاعاتی نشان داده شود. چالش رو در روی ما این است که با همکاری هم اخلاق اطلاعاتی زیست‌محیطی منسجم و محکمی برای آینده انسانیت ساخته بسازیم. ساختن یک جامعه اطلاعاتی عادلانه برای همه فرصتی تاریخی است که درست نیست آن را از دست دهیم.


Sunday, November 14, 2010

چطور با خودتان حرف مي‌زنيد؟!

کلمات هم قدرت دارند و همه ما از تاثير کلمات منفي بر افکار و اعمالمان آگاه هستيم اما همين الفاظ و کلمات منفي مي‌توانند بر سلامت ما هم تاثير بد بگذارند مگر اينکه شروع کنيم وقتي مي‌خواهيم در مورد خودمان حرف بزنيم از الفاظ و کلمات مثبت استفاده کنيم.

اين کلمات منفي مي‌توانند کاملاً وضعيت سلامتي، زندگي و ديدگاه شما را تغيير دهند. کافي است احساساتتان و اين قدرت منفي با آن کلمات منفي ادغام شوند تا ببينيد که چه فاجعه‌اي به بار مي‌آورند! بله مي‌توانند کاملاً سلامتي شما را به خطر بيندازند.

آشيل، نمايشنامه نويس يونان باستان، نوشته است، "کلمات پزشک ذهن بيمار هستند."

من هر روز سعي مي‌کنم با بيمارانم درمورد تاثير کلام مثبت بر وضعيت سلامتي و زندگيشان صحبت کنم. آيا تابه حال توجه کرده‌ايد که کلمات چطور مي‌توانند بر زندگي شما تاثير بگذارند؟ کلماتي که بر زبان مي‌آوريد يا مي‌شنويد چه معنا و مفهومي برايتان دارند؟ و از اينها مهمتر، کلماتي که درمورد خودتان استفاده مي‌کنيد چه تاثيري بر شما دارند؟

نقل قول‌هاي معروف

کلمات قدرت شفا، ويراني و تغيير دنياي شما را دارند. جملات معروف زير را خوب بخوانيد و ببينيد چطور اين جملات توانستند دنيا را عوض کنند.

"من يک رويا دارم.."

"حقيقت اين بر ما آشکار است: همه انسان ها يکسان خلق شده‌اند."

"چهار قرن و هفت سال پيش، پدران ما ملتي را به وجود آوردند که آبستن آزادي بود و بر اين اصل تکيه مي کرد که همه انسانها برابر خلق شده‌اند."

"تنها چيزي که بايد از آن ترسيد، خودِ ترس است."

"اگر دروغي بگوييد که به اندازه کافي بزرگ باشد و به اندازه کافي هم آنرا تکرار کنيد، همه باور مي کنند، حتي خودتان."

کلمات قدرت دارند؛ گفتگو با خود براي موفقيت

باقدرت ترين کلمات آنهايي هستند که هر روز با خودتان تکرار مي‌کنيد. منظور آن گفتگويي است که در طول روز با خودتان داريد. آيا تا به حال دقت کرده‌ايد که چطور با خودتان حرف مي‌زنيد؟ من متوجه شده‌ام که مردم حرفهايي را به خودشان مي‌زنند که هيچوقت به کس ديگري نخواهند زد. حرفهايي مثل، "من چاقم" يا "براي انجام اينکار به اندازه کافي باهوش نيستم". خيلي کم پيش مي آيد که از خودشان پيش خود تعريف کنند.

همه ما سخت گيرترين منتقد خودمان هستيم.

کلمات قدرتمندند و تاثير چشمگيري روي سلامت ما دارند. آيا تابه حال شنيده ايد که بگوييد، "من وقت براي ورزش کردن ندارم" يا " فقط يک کلمه که کاري نمي کند". آيا معمولاً مي گوييد "خسته ام" يا "استرس دارم"؟ کلماتي مثل اين همان احساس را در شما ايجاد مي کند. اين احساسات موجب رفتارهايي از طرف شما مي شود که اين احساسات منعکس مي کند و بعد موجب تقويت اين حس در شما مي شود.

اگر بگوييد که خسته هستيد، آن وقت کم کم احساس مي کنيد که خسته هستيد. حس خسته بودن موجب رفتارهاي کند از طرف شما مي شود که به جاي ايجاد انرژي، خستگي را در شما ايجاد خواهد کرد. چيزي که روي آن تمرکز مي کنيد، در شما رشد مي کند. اگر بگوييد که سالم نيستيد، کم کم مشکلات جسمي پيدا مي کنيد و دنبال آن رفتارهايي که اين وضعيت را نشان مي دهد در شما ايجاد مي شود.

کلمات قدرت دارند؛ با کلمات خوب براي سلامتتان برنامه ريزي کنيد

کلماتي که استفاده مي‌کنيد مثل کدهاي کامپيوتري مي‌مانند که نرم افزار ذهن شما مي‌شوند. شما با کلماتي که ادا مي‌کنيد مغزتان را برنامه ريزي مي کنيد. اگر از نتايجي که در زندگي مي‌گيريد رضايت نداريد، بايد برنامه ريزي نرم افزار ذهنتان را تغيير دهيد. البته کشتن ويروس هاي اين برنامه زمان مي‌برد اما هدف اين است که هوشيارانه تصميم بگيريد که چه مي‌خواهيد، از کلمات و افکار متناسب با آن هدف استفاده کنيد و بعد رفتارتان را هم از روي آن افکار دنبال کنيد.

مثلا اگر مي خواهيد لاغر شويد، بايد اول کلماتي که استفاده مي‌کنيد را تغيير دهيد. گفتن "من چاقم" را ديگر کنار بگذاريد. آن کلمات را با "من از اينکه دارم لاغر مي شوم خيلي لذت مي‌برم" يا "خيلي خوشحالم که دارم به وزن سلامتي ام مي‌رسم". مکالماتي که در ذهنتان درمورد ورزش و تغذيه مي شود را هم بايد تغيير دهيد.

کلمات قدرت دارند؛ سالم حرف بزنيد- سالم فکر کنيد

با خودتان مثبت حرف بزنيد تا افکارتان هم مثبت شود. با خودتان فکر کنيد، "افراد سالم به جاي کيک شکلاتي سبزيجات مي‌خورند" و "افراد لاغر بيشتر روزهاي طول هفته را ورزش مي‌کنند پس من هم از همين امروز به باشگاه مي‌روم". همه افکاري را که با اين هدف تناقض دارد را دور بريزيد و افکاري را وارد ذهنتان کنيد که رفتارهايي سالم در شما ايجاد کند. خودتان را فردي سالم بدانيد و کلماتي سالم درمورد خودتان به زبان بياوريد و بعد رفتارهايي سالم در شما ايجاد خواهد شد.

باور کنيد که کلمات واقعاً قدرت دارند

یک شبی مجنون نمازش را شکست



عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم میزنی
دردم از لیلاست آنم میزنی

خسته ام زین عشق دلخونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو / این لیلای تو ..... من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم.
در رگ پنهان و پیدایت منم

سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم.
صدقمار عشق یکجا باختم

کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عاقل میشوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی..
دیدم امشب با منی گفتم بلی..

مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم.
صد چو لیلا کشته در راهت کنم

Frog & Butterfly



آنجا که درخت بید به آب می رسد، یک بچه قورباغه و یک کرم همدیگر را دیدند

آن ها توی چشم های ریز هم نگاه کردند...

...و عاشق هم شدند.

کرم، رنگین کمان زیبای بچه قورباغه شد،

و بچه قورباغه، مروارید سیاه و درخشان کرم..

بچه قورباغه گفت: «من عاشق سرتا پای تو هستم»

کرم گفت:« من هم عاشق سرتا پای تو هستم.قول بده که هیچ وقت تغییر نمی کنی..»

بچه قورباغه گفت :«قول می دهم.»

ولی بچه قورباغه نتوانست سر قولش بماند. او تغییر کرد.

درست مثل هوا که تغییر می کند.

دفعه ی بعد که آنها همدیگر را دیدند، بچه قورباغه دو تا پا درآورده بود.

کرم گفت:«تو زیر قولت زدی»

بچه قورباغه التماس کرد:« من را ببخش دست خودم نبود...من این پا ها را نمی خواهم...

...من فقط رنگین کمان زیبای خودم را می خواهم.»

کرم گفت:« من هم مروارید سیاه و درخشان خودم را می خواهم.

قول بده که دیگر تغییر نمیکنی.»

بچه قورباغه گفت قول می دهم.

ولی مثل عوض شدن فصل ها،

دفعه ی بعد که آن ها همدیگر را دیدند،

بچه قورباغه هم تغییر کرده بود. دو تا دست درآورده بود.

کرم گریه کرد :«این دفعه ی دوم است که زیر قولت زدی.»

بچه قورباغه التماس کرد:«من را ببخش. دست خودم نبود. من این دست ها را نمی خواهم...

من فقط رنگین کمان زیبای خودم را می خواهم.»

کرم گفت:« و من هم مروارید سیاه و درخشان خودم را...

این دفعه ی آخر است که می بخشمت.»

ولی بچه قورباغه نتوانست سر قولش بماند. او تغییر کرد.

درست مثل دنیا که تغییر می کند.

دفعه ی بعد که آن ها همدیگر را دیدند،

او دم نداشت.

کرم گفت:«تو سه بار زیر قولت زدی و حالا هم دیگر دل من را شکستی.»

بچه قورباغه گفت:« ولی تو رنگین کمان زیبای من هستی.»

«آره، ولی تو دیگر مروارید سیاه ودرخشان من نیستی. خداحافظ.»

کرم از شاخه ی بید بالا رفت و آنقدر به حال خودش گریه کرد تا خوابش برد.

یک شب گرم و مهتابی،

کرم از خواب بیدار شد..

آسمان عوض شده بود،

درخت ها عوض شده بودند

همه چیز عوض شده بود...

اما علاقه ی او به بچه قورباغه تغییر نکرده بود.با این که بچه قورباغه زیر قولش زده بود، اما او تصمیم گرفت ببخشدش.

بال هایش را خشک کرد.

بال بال زد و پایین رفت تا بچه قورباغه را پیدا کند.

آنجا که درخت بید به آب می رسد،

یک قورباغه روی یک برگ گل سوسن نشسته بود.

پروانه گفت:«بخشید شما مرواریدٍ...»

ولی قبل ازینکه بتواند بگوید :«...سیاه و درخشانم را ندیدید؟»

قورباغه جهید بالا و او را بلعید ،

و درسته قورتش داد.

و حالا قورباغه آنجا منتظر است...

...با شیفتگی به رنگین کمان زیبایش فکر می کند....

...نمی داند که کجا رفته.

جی آنه ویلیس

Tuesday, November 09, 2010

فقر


فقر ، روز را " بي انديشه" سركردن است

ميخواهم بگويم ......

فقر همه جا سر ميكشد .......

فقر ، گرسنگي نيست ، عرياني هم نيست ......

فقر ، چيزي را " نداشتن " است ، ولي ، آن چيز پول نيست ..... طلا و غذا نيست .......

فقر ، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتهء يك كتابفروشي مي نشيند ......

فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ،‌ كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند ......

فقر ، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند .....

فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود

.....

فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست

........

فقر ، همه جا سر ميكشد

....

فقر ، روز را " بي انديشه" سركردن است


دکتر شريعتي